بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
صبح شد...
مثل همه صبحها بیدار شدم...مثل همه صبحهایی که بابا جواب سلام منو نداد...مثل همه صبح هایی که...
دیدیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟گاهی خودشون قهر می کنن و دیگه هم یادشون میره واسه چی قهرناااااا!ولی باز این تویی که باید منت بکشی و به نظر هم منطقی میاد که آخه چه معنی داره بابات منت بکشه بچه!!!!
اگر چه در مورد بابایی من فرق فوکوله!چون همون موقشم نمی دونه واشه چی قهره قربونش برم!
دیگه عادت کردم که نپرسم چرا قهری!...چرا با من حرف نمی زنی..
دیگه یادم رفته چطور باید منت کشید!...روز ها...هفته ها میگذره و اون حرفی برای زدن نداره!باز خدا پدر عیدو بیامرزه که یه روبوسی لا اقل...!
یه وقت خیال نکنی دعوامون میشه هااااااااااا!!!!!یا یکی اون میگه یکی مناااااااااااا!!!!نههههههههههههه!یه صبح پا میشی میبینی ازت دلخوره!زود تا تو نماز صبحت تموم نشده صدای درو می شنوی که بعله!!!یعنی هیس!باهات قهرم!حرف نباشه!
و احتمالآ دفعه بعد که صداشو میشنوی عید نوروزه!
سر یه سفره...با مامان شوخی میکنیم...اما با هم نه!
نمی دونم چرا اینهمه سر سنگینی..
سالهاست...
همه عادت کردیم..در و دیوار هم...
یادم نمیاد آخرین باری که اومد تو اتاقم کی بود؟!...شاید 15 سال پیش...
یادم نمیاد آخرین بار که دو تایی آخرین بار با هم حرف زدیم کی بود....شاید 6،7 سال پیش...!
نمی دونم،یادم نمیاد از کی اینهمه سایه ات سنگین شد...که من تو حسرت یه_سلام بابا_گفتنت بمونم...
نمی دونم از کی اینهمه تنهام گذاشتی بابا؟!...
نمی دونم چند تا جوون مثل من،تو این دوره زمونه،غریب خونه خودشونن؟!چند تا؟!
چند تا جوون مثل من ،فقط خودشونن که می دونن چقدر بزرگ شدن؟!آخه کسی از اعتقاداتشون خبر نداره!و وقتی تصادفآ پای اظهار نظر میاد وسط،تازه می شنون:نه بابا!تو کی اینا رو یاد گرفتی بچه!
نمی دونم...تو می دونی؟؟؟...
یه چیزو خوب میدونم!
اینکه تا این درخواست آتش بس یه طرفست،آب از آب نمی تکونه!(یعنی تکون نمی خوره جانم!)
آی همه بابایی های دنیاااااااا،به جدددددددمون دوستون داریم...
آخه چراااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!